خبرگزاری بین المللی اهل بیت علیهم السلام ابنا- مقصود ما از انتخاب، حکمی است که «دل» صادر میکند؛ ولی تصمیم، حکم «عقل» است.
برخی از انتخابها، بعد از تفکر و مشاوره و تحقیق، و با در نظر گرفتن تمام معیارهای واقع بینانه انجام میشود. ما نام این نوع انتخابها را«انتخاب، بعد از تصمیم» میگذاریم. در بسیاری از موارد هم ابتدا شخص، انتخابش را میکند و سپس برای اینکه بتواند در مقابل سؤال وجدان یا اطرافیان دلیلی بیاورد، کمی هم مشاوره میکند و دستی هم به سوی تحقیق میبرد. نام این را هم« تصمیم، بعد از انتخاب » میگذاریم.
اگر پیش از آنکه عقل حکم خود را صادر کند، دل انتخاب خویش را انجام دهد، دو طرف به دلیل وابستگی ایجاد شده تمام مسیر مشاوره و تحقیق... را به گونهای میپیمایند که به یکدیگر برسند.
متاسفانه، هم اکنون بسیاری از خواستگاری های غیر رسمی انجام میگیرد؛ یعنی در دانشگاه، محله، پارک یا هر محیط دیگری، دختر و پسر یکدیگر را میبینند و آشنا میشوند.
اینها که اینگونه آشنا میشوند به همین بهانه باهم ارتباط برقرار میکنند، این ارتباط تا آنجا ادامه پیدا میکند که با چشم باز همدیگر را انتخاب کنند.
این حالت خوشبینانه قضیه است.
کسانی که فکر میکنند، لازمه یک ازدواج موفق، شناخت دو طرف از همدیگر است و لازمه این شناخت، ارتباط است، این افراد واقعنگر نیستند، واقعی هم فکر نمیکنند.
واقعیت ماجرا این است که هر دو دختر و پسر جوان هستند و در اوج احساسات هستند، به ویژه طرف دختر. هر دو گرایش به جنس مخالف دارند و این هم یک امر طبیعی است.
در ضمن، هردو دارای غریزه جنسی هم هستند که خود، عاملی برای تشدید احساسات است.
اما حقیقت ماجرا این است که قبل از اینکه شناخت حاصل شود، سر و کله عنصر عشق و محبت که پایهای کاملا احساسی دارد به این فضا باز میشود.
اگر کسی دخترها را بشناسد و روحیات پسرها هم برای او قابل درک باشد و بداند که دوره جوانی، چه ویژگیهایی دارد، نمیتواند نکتهای را که بالا اشاره کردیم، انکار کند.
با ورود عشق و محبت، اولین چیزی که ضربه میبیند، عقل است.
«حبّ الشیءِ یُعمی و یُصمّ»
علاقه افراطی به چیزی، چشم را کور و گوش را کر میکند.
عقل که از کار افتاد، بدیهای طرف مقابل هم از ماه زیباتر میشود، و در نتیجه شناختی درست ایجاد نمیشود.
دختری پیش از وابستگی به طرف مقابل خود، میگفت:«من از پسری که اهل دود و دم باشد، متنفرم». حالا به کسی وابسته شده که سیگاری است. وقتی هم که معیارش را به او یادآور میشوی، هزاران توجیه میآورد.
بسیاری از این افراد وقتی ازدواج میکنند، از داغی محبت و عشقی که میان آنهاست، به شدت کاسته میشود. چرا؟ چون مانعی که بر سرراه شناخت وجود داشت، پس از ازدواج از بین میرود و به همین دلیل، دو طرف شروع به شناخت یکدیگر میکنند.
و اینجا همان مرحله خطرناک زندگی است.
مطالعه موارد بسیاری از این نوع ازدواجها، نشان میدهد وقتی دو طرف به این نتیجه رسیدند که به درد هم نمیخورند، آرام آرام و گاهی هم خیلی سریع، محبتشان نسبت به هم کم رنگ میشود.
حتی اگر فرض کنیم که رابطههای پیش از ازدواج، موجب شناخت میشود، باز هم این روابط قابل قبول نیست.
هر شناختی، ضمانت اجرایی میخواهد. بناست خوبیها و بدیهای طرف مقابل را ببینیم، بعد تصمیم بگیریم؛ اما این ارتباط ها عقل ربا و احساسزاست و اصلا اجازه نمیدهد انسان به خوبیها و بدیهای طرف مقابل، آنگونه که هست، بیندیشد.
دختر خانمها باید بدانند یکی از نشانههای صداقت و پاکی پسر، این است که قبول کند از همان ابتدا به صورت رسمی به خواستگاری بیاید.
اگر دختران به راحتی بپذیرند که با پسر ارتباط داشته باشند، در بسیاری از موارد، حالتی از شک برای پسر ایجاد خواهد شد و معمولا پیش خود میگوید: چرا همسرم در زمانی که دختر بود قبول کرد راحت با من در ارتباط باشد؟ نکند با پسر دیگری هم هست؟
نکته پایانی:میشود عقل، فرمانده باشد و احساس، سربازی مطیع.
میشود احساس، فرمانده باشد و عقل، سربازی ذلیل.
ما کدام یک را فرمانده قرار میدهیم؟
پی نوشت:
گلچینی از کتاب از من بودن تا ما شدن، محسن عباسی ولدی
نظر شما