مسئول سابق دفتر نمایندگی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) در لبنان گفت: من علمای زیادی را دیدم ولی گویی اعتقاد شهید سید حسن نصرالله به ولایت مربوط به زمان خود پیامبر(ص) بود. گویا پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) یا امام حسین(ع) را دیده بود و با ائمه‌ی اطهار(ع) زندگی کرده بود لذا یقین صد درصد به ولایت داشت.

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۵
شهید سید حسن نصرالله، یقین صد درصد به ولایت داشت/ سید هاشم صفی‌الدین نسخه‌ی دوم سید حسن نصرالله بود

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ حجت الاسلام والمسلمین «سید حسن موسوی تبریزی» مسئول سابق دفتر نمایندگی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) در لبنان، در گفت و گویی با خبرنگار ابنا، خاطرات خود را از شهید حجت الاسلام «سید حسن نصرالله» و شهید حجت الاسلام «سید سید هاشم صفی‌الدین» بیان کرد.

متن کامل گفت‌وگو با حجت الاسلام والمسلمین «سید حسن موسوی تبریزی» به شرح زیر است:

ابنا: با تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری ابنا قرار دادید. به عنوان سؤال اول از تجربه‌ی آشنایی‌تان با شهید سید حسن نصرالله بفرمایید که اولین بار چه زمانی با این شهید آشنا شدید؟

بسم الله الرحمن الرحیم

ما درباره‌ی حزب‌الله لبنان یک وجود بسیار مهم در اواخر این قرن بیستم صحبت می‌کنیم که تشکل پیدا کرد، هیچ‌گونه توقعی وجود نداشت که این تشکل به این وسعت و به بزرگی شود، در سطح منطقه و بلکه در سطح جهان انتشار یابد و روز به روز قوی‌تر شود و جذبه‌ی مردمی و مستضعفین دنیا را هم داشته باشد.

ابتدا که این تشکل استارت خورد به خاطر ورود اسرائیل به لبنان و اشغال این کشور در سال ۱۹۸۲ بود که تا بیروت رسید. عده‌ای از شیعیان لبنان خدمت امام (قدس الله نفسه الزکیه) آمدند و امام هم موضوع مقاومت علیه اسرائیل را پذیرفتند و این‌که چگونه اسرائیل را از لبنان بیرون کنند. افرادی به عنوان هیئت امنا و شورای حزب الله انتخاب شدند. یکی از آقایانی که انتخاب شدند، شخصیت بزرگوار آقای سید حسن نصرالله بود. البته اولین دبیری که برای حزب الله انتخاب شد آقای شیخ صبحی طفیلی بود، بعد از ایشان آقای شهید سید عباس موسوی و بعد از سید عباس موسوی هم آقای نصرالله بود.

اولین دیدار من با آقای نصرالله مربوط به سال ۱۹۸۴ در منطقه‌ی بعلبک بود. من در آنجا نزد یک شیخی بودم، جایی مثل رستوران بود که غذا می‌فروختند که سید بزرگواری از ماشین پیاده شد که همراه او فرد دیگری بود. سید جوان، زیبا و عالی بود. آن‌ها به طرف ما آمدند و خواستند غذایی بگیرند. آنجا احوال‌پرسی کردیم و از همان ابتدا آشنایی ما استارت خورد. من در آن زمان در سوریه مستقر بودم و ایشان در لبنان بود. من به لبنان رفت و آمد داشتم و با سید حسن نصرالله قبل از این‌که دبیرکل حزب الله شود، همیشه ملاقات‌هایی داشتیم، بعد از این‌که دبیرکل شدند هم ارتباط خاصی با ایشان داشتم؛ با این‌که زیاد نزد او نمی‌رفتم ولی با هم رفیق بودیم، یکدیگر را خوب می‌شناختیم و ایشان عنایت خاصی نسبت به من داشت.

من از همان زمان، ایشان را شخصیت برجسته‌ای می‌دیدم؛ شخصیتی پرانرژی و انسانی متواضع، مؤمن، معتقد و مجاهد بود و مثل ایشان کم‌ دیدم که به امام راحل، مقام معظم رهبری و ولایت اعتقاد داشته باشد. من علمای زیادی را دیدم ولی گویی اعتقاد ایشان به ولایت مربوط به زمان خود پیامبر(ص) بود. گویا پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) یا امام حسین(ع) را دیده بود و با ائمه‌ی اطهار(ع) زندگی کرده بود لذا یقین صد درصد به ولایت داشت.

ایشان آدم روشنفکری بود و فکرش باز بود. یعنی این‌طور نبود که چون ایشان آخوند است، فقط با آخوندها حشر و نشر داشته باشد. نه، مشکلی نداشت که با تمام مردم، سیاسی‌ها، ارتباط و گفت‌وگو و صحبت داشته باشد. آدم بسیار روشنفکری بود و دید وسیعی داشت. دشمن حقیقی اسرائیل بود. یعنی بغض و کُره ایشان از اسرائیل معنای قرآنی داشت، در مسئله‌ی ولایت هم همین‌طور بود. یعنی وقتی خدا می‌فرماید: «فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» (فاطر : ۶)، واقعاً فرمایش خدا را انجام می‌داد.

آقای نصرالله ویژگی‌های زیادی داشت. متأسفانه ما از ویژگی‌های ایشان خیلی اطلاعی نداشتیم و روی این ویژگی‌ها زیاد کار نکردیم تا برای نسل جدید الگو شود. شهید سید حسن نصرالله آن‌‌قدر قدرتمند بود و هیبت و دست بالا داشت که مستضعفین بیشتر به او نزدیک می‌شدند و طاغوتیان بیشتر از ایشان متنفر می‌شدند. خیلی کم مثل سید حسن بود. بر اساس آیه‌ی قرآن که: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» (الفتح : ۲۹)، او واقعاً علیه کفار خیلی شدید بود و با همه‌ی مردم و مسلمانان، با رحمت و مهربانی برخورد می‌کرد.

ابنا: در ادامه بفرمایید که چه خاطرات مشترکی از شهید سید حسن نصرالله داشتید؟ همچنین از دیدارهایی که با ایشان داشتید بفرمایید.

شهید سید حسن نصرالله هرازگاهی به سوریه می‌آمد و محل اقامت ایشان بیشتر سفارت جمهوری اسلامی در سوریه بود. من به سفارت تردد داشتم و ایشان را ملاقات می‌کردم. همیشه فکر او این بود که شیعیان در دنیا چگونه تقویت شود. البته شهید سید حسن نصرالله درباره جمهوری اسلامی ایران نگرانی زیادی نداشت. وقتی برخی حوادث در ایران اتفاق می‌افتاد، خاطر ایشان جمع بود و می‌گفت که هیچ اتفاقی در ایران نمی‌افتد. این یک چیزی است که می‌گذرد. من یقین دارم که ایران زیر نظر امام زمان(عج) است. یقین داشت و می‌گفت که امام زمان(عج) حافظ این کشور هستند. این تعبیر خود ایشان بود.

گاهی جلساتی بود، برای نمونه هیئتی از ایران می‌آمد و یک برنامه‌ای در لبنان داشتیم و ایشان برای شام ما را دعوت می‌کرد و نزد ایشان می‌رفتیم. هر کسی که نگرانی داشت، وقتی از جلسه بیرون می‌آمد گویی خیالش راحت و سبک شده است.

به یاد دارم که یک بار این داستان را گفت که سال ۹۷ اوضاع خیلی برای ما پیچیده شده بود، نگرانی زیاد داشتیم و به دلیل جنگ با اسرائیل، مشکلات داخل لبنان زیاد شده بود. من احساس خستگی کردم و نمی‌دانستم چه کنم. به تهران و خدمت آقا آمدم و از آقا خواستم که من را عفو کنند و فرد دیگری دبیرکل شود، من دیگر توان ندارم. چون واقعاً خسته شده بودم و هرچه خواستم نتوانستم کاری کنم. آقا سخنی به من فرمود که سبک و راحت شدم. حضرت آقا فرمود: «فلانی، این خستگی و بار سنگینی که شما دارید، فکر می‌کنید بیشتر از من است؟  تحملی که من دارم، می‌دانید برای چیست؟ به خاطر یک مسئله است که همیشه انجام می‌دهم. هر گاه به من فشار می‌آید به اتاقی می‌روم، در را می‌بندم، تنها می‌نشینم، با خدا صحبت می‌کنم و مشکلاتم را به خدا می‌سپارم. ۵ دقیقه، ۱۰ دقیقه، گه‌گاهی ۱۵ یا ۳۰ دقیقه می‌نشینم، با هیچ‌کس حرفی نمی‌زنم و فقط با خدا سخن می‌گویم. شما هم این کار را کنید و با کسی کاری نداشته باشید. بروید این کار را انجام دهید و ببینید که فرج خدا چگونه حاصل می‌شود.» سید حسن نصرالله گفت که من همین کار را کردم. خود سید حسن می‌گفت: «وقتی می‌نشینم و با خدا صحبت می‌کنم، احساس می‌کنم ۹۰ درصد از مشکلات من حل شده و راحتِ راحت می‌شوم.» در آن جمع، آقای تسخیری و عده‌ای دیگر بودند. ایشان طوری صحبت خود را منتقل می‌کرد که گویی هر کسی که می‌شنود احساس می‌کند که مخاطب، خودش است و کسی دیگر نیست. حتی در سخنرانی عمومی هم همین‌طور بود. در جلسات خاص و در جلسات عمومی، هر کسی که در آنجا می‌نشست، گویی آقای نصرالله به خود او خطاب می‌کند.

انسان سخنرانی‌ها و صحبت‌های دیگر را می‌شنود، می‌گوید که این حرف‌ها خیلی به من مربوط نیست ولی وقتی سخنرانی آقای نصرالله را می‌شنیدیم، گویی فقط خودم و خود شخص آقای نصرالله حضور دارد. این یک امر خدایی است. همه از تأثیری که ایشان بر مردم داشت، متحیر بودند.

یکی از خاطراتی که با سید دارم این است که وقتی در مورد مرجعیت آقا و مرجعیت‌های دیگران صحبت می‌شد، من برای اولین بار از ایشان شنیدم که گفت: مصداق روایت امام صادق(ع) از «العالمُ بزمانه» مقام معظم رهبری است. پس ما این روایت صحیح‌السند را با آقا تطبیق می‌کنیم و کسی غیر از آقا که عالم بزمانه باشد، نداریم. امروزه چه کسی مثل حضرت آقا عالم بزمانه است؟ ایشان می‌گفت: «از نظر ذمه‌ی من و این‌که در اعتقادم راحت باشم و در ارتباط با مرجع، دلیلی داشته باشم، آن مرجع آقای خامنه‌ای است. دلیل روشن‌تر از این چه می‌خواهید؟ امام صادق(ع) فرموده‌اند و این همان آقا است. من اعتقاد و یقین دارم که آقا عالم بزمانه است.» ایشان این سخن را برای دیگران و بچه‌های حزب الله هم می‌گفت. سید حسن نصرالله نقش بسیار مهمی در ارتباط روحانیون حزب الله با آقا از نظر علمی و فقهی داشت و این ارتباط صرفاً از نظر سازمانی نبود بلکه مسئله‌ی دین و اعتقادشان بود.

سید هاشم صفی الدین هم سید بسیار بزرگوار و انسان فاضلی بود. ایشان می‌گفت: «مسئله‌ی تقلید از آقا برای من خیلی روشن است، مسئله این نیست که ما به عنوان یک گروه هستیم و ایشان رهبر گروه است. نه، حضرت آقا مرجع جامع‌الشرایط است.»

یکی از داستان‌های مربوط به آقای نصرالله را بگویم. یک بار خدمت ایشان بودیم ـ چقدر این سید مهربان بود. ـ آقایی آمد و گفت که فلانی این‌طور و آن‌طور است؛ فلانی از ما قرض گرفت اما وضعیت‌ مالی‌اش خوب نیست. سید گفت: «وضعیت این بیچاره‌ این‌طور است، شما چرا روی دوش او قرض می‌گذاری؟ همه را پاک کنید.» سید دستور داد قرض او را پرداختند. من بعدها، آقایی که قرض گرفته بود را دیدم. ایشان گفت: خدا این سید را برای ما فرستاده است.

کوچک و بزرگ، نزدیک و دور، و همه شیفته‌ی این سید بودند. امام زین‌العابدین(ع) می‌فرماید: «أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ». سید حسن نصرالله در قلوب المؤمنین و غیر المؤمنین محبت داشت. من «غیر المؤمنین» را به عنوان اصطلاحی عرض می‌کنم و الّا کسی که آقای نصرالله را دوست داشته باشد، حتماً در قلبش ایمان دارد، ولو جزئی باشد. محبت به آقای نصرالله، نشانه‌ی ایمان یک انسان است.

با شهادت سید حسن نصرالله خیلی خسارت خوردیم، خیلی زیاد. هزینه‌ی یک قرن را در یک روز از دست دادیم. شما تصور کنید که چه بود، ما چه چیزی را از دست دادیم. بالاتر از این خسارت چه می‌شود که آیت‌الله سیستانی می‌گوید که ایشان بی‌نظیر بود. این سخن را یک مرجع عالی‌مقام و عالی‌قدر مثل آیت‌الله سیستانی می‌گوید. آیت‌الله سیستانی، ایشان را به عنوان یک مرجع و مجتهد نمی‌دیدند بلکه درباره ایشان به عنوان یک سید بزرگوار فاضل و عالم، می‌گوید که بی‌نظیر است. وجود او برای شیعیان، جهان اسلام و بلکه برای کل مستضعفان چقدر ارزش داشت که حضرت آقا فرمودند که من دا‌غدارم.

صحبت‌های ایشان در جلسات، در مسئله‌ی پشتیبانی از جمهوری اسلامی، پشتیبانی از آقا و پشتیبانی از شیعیان دنیا، محکم بود و خود ایشان هم برای شیعیان اهل بیت(ع) در کل دنیا کار کرد.