خبرگزاری اهلبیت(ع) ابنا:
حجت الاسلام و المسلمین «سید مهدی علیزاده موسوی» نماینده دفتر ارتباطات بین الملل مقام معظم رهبری در بنگلادش در یادداشتی تفصیلی به روند شکل گیری اخباریگری عامیانه در جوامع شیعی و دلایل رشد این جریان علی رغم از بین بردن تفکر اخباری گری در قرون گذشته پرداخت که این یادداشت در ادامه میآید:
یکی از مسایلی که این روزها بسیار به گوش می رسد، احیای تفکر اخباری گری است. مسأله ای که در قرون گذشته در مصاف فکری میان رهبران این اندیشه با رهبران فکر اصولی، به محاق رفت و جز نامی در میان اوراق تاریخ از آن باقی نماند. اما امروزه دوباره شاهد رشد و گسترش آن در جوامع شیعی هستیم. البته به جز اخباری گری سایر تفکرات همانند جریان های موعود گرا، معنویت گرا، صوفی گرا و ... نیز در حال رشد و گسترش هستند که در جای خود نیازمند بررسی است.
همچنین این تفکر، صرفا در ایران حضور ندارد، بلکه امتداد آن در جوامع شیعه هند، پاکستان و عراق نیز قابل مشاهده است و می توان گفت تقریبا تمامی جوامع شیعه را به نوعی درگیر کرده است.
اخباری گری موجود را می توان از دو حیث بررسی کرد: نخست چیستی این تفکر و دوم چرایی آن. در بخش نخست، پرسش اصلی این است که ماهیت اخباری گری معاصر چیست و از چه مؤلفه هایی تشکیل شده است؟ و بخش دوم ناظر به این پرسش است که علل رشد و گسترش این اندیشه چیست؟
موضوع این یادداشت، نگاهی به بخش دوم یعنی چرایی است. به این معنا که چرا امروز شاهد رشد چنین جریان هایی از قبیل اخباری گری هستیم؟ البته پاسخی که به این پرسش داده می شود، می تواند در تبیین چرایی رشد و گسترش سایر جریان های فکری انحرافی به ویژه معنویت گرا، سنت گرا و صوفیانه نیز مؤثر باشد.
اما به اجمال در پاسخ به بخش نخست –چیستی اخباری گری معاصر– می توان گفت: اخباری گری معاصر، صرفا از نظر عنوان شبیه به سنت اخباری گری در قرون گذشته است، اما از نظر فکری و علمی، هرگز به پای آن نمی رسد و اگر سنت اخباری گری در گذشته، در کنار نقدهایی که بر آن وارد بود، خدمات بسیاری به تراث حدیثی شیعه کرد، جریان اخباری گری معاصر، در راستای انحراف و تضعیف جوامع شیعی گام بر می دارد. در گذشته پیشگامان این مکتب چهره هایی همانند شیخ صدوق، شیخ کلینی، علامه مجلسی، علامه بحرانی، محدث نوری و ... بودند که حق بزرگی بر گردن جامعه شیعه از حیث ضبط و تبویب تراث فکری شیعه دارند، در حالی که امروز کسانی مدعی اخباری گری هستند نه تنها در تراز علمی پیشگامان اندیشه اخباری گری نیستند، که قرائتی عامیانه از این اندیشه ارایه کرده و به جای احیای حدیث، برخی از فرعیات آن مانند مقابله با اجتهاد و نهاد مرجعیت و حتی توهین و افتراء به این نهاد مقدس، ترویج عدم تقلید، دوری از مظاهر تمدنی، مقابله با تقریب مذاهب اسلامی و مقابله با نظام سیاسی را نشانه گرفته اند و حتی جریان های انحرافی موعود گرایی مانند احمد الحسن را نیز می توان به آنها منتسب کرد. دشمنان شیعه نیز ازاین شرایط بهترین استفاده را کرده و با کمک های مالی و فکری بر آتش این فتنه می دمند.
به نظر می رسد این نوع از اخباری گری را در مقابل اخباری گری عالمانه قرون گذشته، باید «اخباری گری عامیانه» نام نهاد. در دیدارهایی که با برخی از رهبران این جریان به ویژه در خارج از کشور داشته ام، به خوبی رویکرد سطحی نگری و عامیانه آنها قابل مشاهده است و هیچ گونه اشراف و یا حتی نظریه ای در حوزه اخبارگرایی و حدیث گرایی ندارند و صرفا از این نام برای یافتن هویتی در تاریخ شیعه بهره برداری می کنند.
بر این اساس اگر از واژه اخباری گری در این یادداشت استفاده می شود، هرگز به معنای این همانی با اخباری گری عالمانه متقدم نیست. شایسته است که مؤسسات و پژوهشکده های علمی، به نقد و بررسی اخباری گری عامیانه بپردازند.
اما در این مجال تلاش شده است، در بخش چرایی اخباری گری، نگاهی به عوامل نزج و رشد این اندیشه شود. همان گونه که گفته شد یافتن چرایی رشد اخباری گری، می تواند پاسخی برای رشد سایر جریان های فکری معنویت گرا، سنتی و صوفیانه نیز باشد.
نخست: به نظر می رسد یکی از عوامل اقبال و توفیق این جریان در دهه های اخیر، به محاق رفتن علم حدیث در برابر اصول گرایی و فلسفه گرایی است. به این معنا که در دهه های اخیر علیرغم فعالیت هایی که توسط مؤسساتی مانند دارالحدیث و مؤسسه آل البیت(ع) و ... برای احیای حدیث انجام شده است، اما آشنایی جامعه حوزوی با علم حدیث و معارف آن رو به کاهش نهاده و عملا جوامع علمی کشور و پیرو آن، عموم جامعه شیعه، ارتباط خود را با حدیث از دست داده اند. فضای انقلاب اسلامی با تأثیر پذیری از حکمت متعالیه و متأثر از فلسفه با مشرب های گوناگون سبب شد که علم حدیث به محاق رود. البته همان گونه که گفته شد، مؤسسات و افرادی، به علم حدیث پرداختند، اما متأسفانه نتوانست همپای سایر علوم عقلی پیش رود.
چنین فضایی یادآور تفوق اخباری گری در اعصار گذشته است که پس از استیلای کامل اخباری گری و به محاق رفتن علوم عقلی، عقل گرایان و اصول گرایان، پیشی گرفتند و حدیث تا حدود زیادی به محاق رفت. اکنون نیز به نظر می رسد با استیلای اندیشه اصولی و علوم عقلی، اهتمام کافی به حدیث درطول دهه های بعد از انقلاب نشده است و امروز می توان گفت بار دیگر شاهد رشد و گسترش اخباری گری در واکنش به استیلای عقل گرایی درعصر حاضر هستیم. اما مشکل اساسی این است که این اخباری گری همان گونه که گفته شد، از اساس با اخباری گری عصر محمد امین استرآبادی و محدث نوری و علامه مجلسی متفاوت است. بنابراین به نظر می رسد برای مقابله با اخباری گری عامیانه توجه ویژه به علوم حدیث و نگاه متوازن به عقل و نقل می تواند تا حدود زیادی با این پدیده انحرافی مقابله کند.
دوم: رشد و گسترش اندیشه مدرن در جهان تشیع و مظاهر مدرنیزم که مغایر با هنجارهای شیعی است، متدینان را به شدت به تکاپو افکنده است که چگونه در برابر این موج ویرانگر که به تعبیر مقام معظم رهبری باید آن را «شبیخون فرهنگی» نامیدند ایستاد؟
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تلاش برای احیای اسلام در ایران، این امید به وجود آمد که انقلاب اسلامی ایران می تواند قرائتی از اسلام ارایه کند که ضمن حفظ ارزش های اسلامی و شیعی، مظاهر تمدن و نوگرایی را نیز حفظ کند و مقهور اندیشه غرب نگردد. اما از یک طرف به سبب اشتغال نخبگان فکری جامعه به امور اجرایی و از طرف دیگر تفوق قدرت مالی و رسانه ای غرب، این هدف نتوانست به صورت کامل محقق شود و مظاهر تمدنی غرب که رسما با ارزش های شیعی در تضاد بود، در جامعه رشد کرد. به نظر می رسد یکی از علل رشد اخباری گری عامیانه و جریان های مشابه، همین عامل است. به این معنا که پناه بردن به سنت و حدیث، برای در امان ماندن از شرور آخرالزمانی، یکی از راهکارها شمرده می شود.
به عنوان کسی که سال ها در حوزه مطالعات سلفیه و وهابیت کار کرده ام، به خوبی چنین وضعیتی را در گروندگان به داعش از کشورهای غربی مشاهده کرده ام که علیرغم برخورداری از مواهب مادی و زندگی مدرن، برای فرار از مدرنیزم و تکنولوژی به داعش گرویده بودند و آن را واکنشی در برابر استیلای فرهنگ الحادی غرب می شمردند. آنچه سبب جذب آنان به داعش شده بود، قرائت بسیط و ساده بازگشت به گذشته و سلف و نفی مظاهر مدرنیزم به ویژه در حوزه فکر و اندیشه بود. به نظر می رسد می توان چنین وضعیتی را در میان شیعه نیز مشاهده کرد. به این معنا که اگر فرهنگ غرب در جوامع شیعه رشد کند و متدینان نسبت به ارزش های دینی خود اظهار خطر کنند، یکی از راهکارها پناه بردن به قرائت های بسیط و ساده ای همانند جریان اخباری گری عامیانه، جریان های مدعی موعود گرایی، جریان های سنتی مبتنی بر خرافات و ...مشابه آن می باشد.
البته جریان بازگشت گرا در شیعه، تبدیل به جریان تکفیری جهادی سلفی نخواهد شد، اما واقعیت این است که حداقل در حوزه نظری نه تنها به تکفیر دیگران از جمله اهل سنت خواهد پرداخت، حتی مراجع دینی و علمای اسلامی نیز از گزند چنین رویکردی در امان نخواهند ماند.
بنابراین در آینده گرایش طیف های متدین به اخباری گری عامیانه برای در امان ماندن خود و خانواده از آسیب های فرهنگ مهاجم غربی دور از انتظار نیست. کسانی که به دنبال انحراف نیستند، اما با عنایت به سطح معلومات پایین از یک طرف و از طرف دیگر احساس تهدید شدید از سوی فرهنگ های مهاجم، قرائت بسیط و ساده اخباری گری عامیانه را پناهگاهی برای خود و اطرافیان خود می یابند. واقعیتی که در گروندگان به جریان های انحرافی آخرالزمانی نیز به خوبی قابل مشاهده است.
سوم: از طرف دیگر به نظر می رسد متأسفانه فضای دینی حاکم بر کشور نیز مستعد چنین واگرایی هایی است. امروز غلبه فرهنگ مداحی آن هم از نوع پاپ و رپ، با محتواهای بعضا سخیف، شرایط را بسیار سخت کرده است. چنین وضعیتی دین و دیانت را به جای تمرکز بر عقلانیت همراه با دانایی به سمت احساس گرایی و شور پیش می برد و مسلما چنین وضعیتی بستر مناسبی برای رشد اندیشه اخباری گری عامیانه و رویکردهای غالیانه است.
این بدین معنا نیست که مرثیه خوانی و مداحی نباید باشد، بلکه شکی نیست که قیام امام حسین(ع) از دل این مجالس به دست ما رسیده است، اما توازن میان شور و شعور و علم و احساسات، نقش بی بدیلی در رشد جامعه شیعی دارد. البته عامل دیگری که در غلبه مرثیه سرایی بر جنبه های علمی تشیع مؤثر بوده است، گفتمان سنتی روحانیت در تبلیغ است. به این معنا که با توجه به رشد علمی مخاطب، حوزه های علمیه نتوانستند ناظر به نیاز مخاطب، گفتمان خود را چه از نظر محتوا و چه از نظر روش، به روز کنند.
چهارم: از جمله عوامل دیگری که نباید آن را فراموش کرد، فقر نظری در حوزه فرهنگ و تمدن است. همان گونه که گفته شد، علت جذابیت سلفی گری برای مخاطبان سنی، بسیط بودن آن است. چه این که جریان سلفی با نفی مطلق دنیای مدرن به گذشته باز می گردد و سعادت را پیروی صرف از سلف صالح می شمارد و این قرائت از دین و تعامل با دنیای مدرن یکی از ساده ترین راه ها است. همین رویکرد در اخباری گری عامیانه نیز قابل مشاهده است.
در این میان راه مقابله با چنین قرائت هایی، تولید نظریاتی است که چگونگی زندگی انسان متدین را در دنیای مدرن تبیین کند و به عبارت دیگر رابطه میان سنت و دنیای مدرن (نه مدرنیسم) را به گونه ای قابل فهم، برای جوامع ترسیم کند. مسلما چنین روش و منهجی بسیار دشوار و نیازمند پژوهش های دقیق و عالمانه است. شاید کلام مقام معظم رهبری پیرامون «تمدن نوین اسلامی» نیز ناظر به این پرسش باشد که در دنیای مدرن امروز که گریزی از آن نیست، زندگی متدینانه چگونه است و به عبارت دیگر سبک زندگی اسلامی چیست؟
در مجموع می توان گفت تا زمانی که به این پرسش کلیدی پاسخ داده نشود، جامعه شیعه دو گروه قربانی به ویژه در میان نسل جوان خواهد داشت: نخست واپس گرایانی که دنیای جدید را نفی می کنند و گرفتار گروه ها و فرقه های انحرافی می شوند، و دوم طیفی که نفی دین و دیانت می کنند و گرفتار دنیای مدرن و تمدن غربی می شوند و چه بسا به دامن الحاد افتند.
..............................
پایان پیام/ ۲۶۸
نظر شما